با یک خانه‌ی آراسته به استقبال بهار برویم یا چگونه خانه‌تکانی را دوست‌تر داشته باشیم

تقویم زمستان که به نیمه می‌رسد، آه از نهادمان بلند می‌شود که... دیدی چقدر زود گذشت... واقعاً هم زود می‌گذرد. هر روز درس جدید، امتحانک‌های کتبی و شفاهی، امتحان میان‌ترم و پایان‌ترم، کلاس زبان، پروژه‌های هنر، آزمون دوره‌ای سنجش، مسابقه‌های فرهنگی ناحیه و استان و... سرمان گرم این چیزهاست که ناگهان بوی بهار توی راه می‌پیچد. درست همان روز که کوله‌پشتی سنگین‌تر از همیشه روی پشت، با شکمی گرسنه و مغزی خسته رو به خانه در حرکتیم، می‌فهمیم که دیگر مادرمان تا دم در بردن پالتو یا ژاکت را یادآوری نمی‌کند و شال‌گردن را محکم دور دهان‌مان نمی‌پیچانیم. همان موقع حواس‌مان به جوانه‌ی روی شاخه نهال‌های کنار کوچه سر می‌زند و آفتابی که از بی‌رمقی درآمده است. همان موقع یادمان از خرید عید می‌افتد و دل‌مان ذوق می‌زند برای یک جفت کفش نو که با اشتیاق به سمت دیدوبازدید‌های عیدانه بدویم؛ یعنی این عید چقدر عیدی جمع می‌کنیم و چقدر می‌شود به آرزوهایی که قد قلک‌مان نیست، نزدیک شد؟ بوی شیرینی گرم از فر درآمده‌ می‌آید، بوی سمنوی تازه، فکر نو برای هفت‌سین امسال... چقدر خوب می‌شد اگر مامان خانه‌تکانی عید را از یاد می‌برد و همان موقع که از راه می‌رسیدیم، نردبان و دستمال گردگیر و لوازم خانه‌تکانی دهن‌کجانه نگاه‌مان نمی‌کردند. راستش را بخواهید عید را دوست دارم، ولی خانه‌تکانی را کم‌تر!


کار بی‌عشق هرگز

بیایید کمی راست و پوست‌کنده صحبت کنیم؛ از همان صحبت‌های قدیمی و همیشگی. حالا که بهار می‌آید و گل و سبزه و چمن و بلبل در راه است و شما و زمین و زمان لباس نو به تن می‌کنید و خوش‌حال و خندانید و فرزندان ایرانید، چرا خانه‌ی‌تان تروتمیز و شسته نباشد؟ چرا مادر خانه باید دنبال پسر خانه باشد که بیا با قدّ بلندت شیشه‌ها را تمیز کن و چراغ‌ها را گرد بگیر و از دختر خانه خواهش کند ظرف‌های توی کابینت را گردگیری و دوباره‌چینی کن؟! اصلاً من می‌خواهم بنشینم و شما را نصیحت کنم. خیلی هم نصیحت خوب است. شما هم حقّ لج کردن و لوس‌بازی درآوردن ندارید. شما باید مثل بچّه‌های خوب دستمال به سر و دهن‌تان ببندید و بیفتید به جان خانه، از کف تا سقف را بروبید و بشویید و بسابید. هرچی هم مادر و پدر گفتند: بگویید: چشم! نه از آن چشم‌های بی‌بلا... نه! یک چشم عاشقانه و از جان و دل. ببینیم از بهاری که به خانه می‌آورید، چه تعریف می‌کنید!

نتیجه‌ی اخلاقی: خودتان داوطلبانه برای خانه‌تکانی اعلام آمادگی کنید و هر کار را با عشق و درست انجام دهید.


با برنامه، منظّم و هدفمند

یکی دوست دارد روزی سه-چهار ساعت کار کند و بقیّه‌اش را به کارهای دیگرش بپردازد. یکی دیگر یک روز جمعه را داوطلبانه صبح به محض سپیده زدن خورشید، شروع می‌کند تا وقتی که در ظلمات شب، نیمه‌جان روی تختش می‌افتد. شما جزو کدام دسته‌اید؟ چند روز کار کردن را می‌پسندید یا یک روز کامل را؟ کدام یک از این‌ها به برنامه‌ی درسی و تفریحی شما نزدیک‎‌تر است؟ همان را انتخاب کنید. قبلش هم به مادر، پدر و هر کس در خانه هست این موضوع را بگویید. اصلاً بگویید شما هم انتخاب کنید. آن وقت فهرست تمام کارهای مورد نیاز برای خانه‌تکانی را بنویسید و با توجّه به زمانی که هر کس می‌تواند داشته باشد، یک تقسیم‌بندی عادلانه داشته باشید، طوری‌که نه سیخ بسوزد، نه دل، نه جگر!

نتیجه‌ی اخلاقی: بدون برنامه و زمان‌بندی، هر کس ساز خودش را می‌زند و کارها سریع و درست پیش نخواهد رفت.
 

کارهایی که تقسیم می‌شوند

هر چند نفر که هستید، باشید... واقعاً باشید. دست‌تان را جلو بیاورید. آستین‌های‌تان را بالا بزنید و پیش به سوی همکاری بروید. لازم نیست جان بکنید و خسته شوید و خودتان را هلاک کنید. همان اوّل بگویید چه کارهایی از شما برمی‌‌آید و تا کارها پُر نشده‌اند، چندتایی را به نام خودتان سند بزنید. از کوچک‌ترین عضو خانواده تا بزرگ‌ترین، سهمی در این آماده باش بهاری دارند. حواس‌تان باشد نه کسی از زیر کار در برود، نه خودتان جیم شوید!

نتیجه‌ی اخلاقی: تقسیم کارها، هم مقدار کار را کم می‌کند و هم هر کس با توانایی و استعدادش کاری را انجام می‌دهد.
 

افزودن چاشنی هنر و جذّابیّت

به دیوار اتاق‌تان نگاه کنید. آیا جای خالی یک تابلو  روی این دیوار خالی نیست؟ چقدر هزینه و زمان می‌برد که درِ اتاق‌تان یک رنگ نو بگیرد؟ چاپ یک عکس یادگاری لبخند را به روی هر کس که به قاب عکس بالای طاقچه نگاه کند، هدیه می‌دهد. بگردید و جاهای خالی و نگاه‌های خالی خانه را پیدا کنید. با یک نقّاشی تازه، یک عکس زیبا، یک کار هنری و دست‌ساز سال نو را جذّاب‌تر می‌شود تحویل کرد. اصلاً همه دور هم بنشینید و یک نقّاشی دسته‌جمعی بکشید. اشکالی ندارد که یکی هنرمندانه پرنده‌ای را با رعایت تمام سایه‌روشن‌هایش بکشد و دیگری فقط چشم‌چشم دو ابرو بلد باشد. قشنگ است اگر ردّ انگشت‌های تمام اعضای خانواده امسال روی یک قاب به دیوار خانه‌ی‌تان آویخته شود.

نتیجه‌ی اخلاقی: یک کار نو و هنرمندانه را به خانه‌تکانی امسال اضافه کنید تا خانه حالی نو بگیرد.
 

چند کیلو سبک‌تر

چندتا لباس دارید که یک سال است نپوشیده‌اید و گوشه‌ی کُمد خاک می‌خورد؟ اسباب‌بازی روزهای بچّگی هم یکی دو تایش برای خاطره و یادگاری، بقیّه را می‌خواهید چکار وقتی نه در دید خودتان می‌گذارید و نه کسی هست که با آن‌ها بازی کند؟ کتاب‌هایی در قفسه‌ی کتابخانه وجود دارند که منتظر خوانده شدن‌ هستند. وسایل تزئینی و کاردستی و لوازم تحریر زیادی را هم در خانه‌تکانی از زیر مبل و تخت و میز و کُمد پیدا کرده‌اید. فکری به حال استفاده نشده‌ها بکنید. بگذاریدشان جایی و برای‌شان برنامه‌ای بریزید که در اولین فرصت برای هدفی که ساخته شده‌اند، به کار گرفته شوند یا هدیه و امانت بدهید به کسی که مشتاق داشتن‌شان هست. خانه را سبک کنید و طلسم وسایل بی‌استفاده را بشکنید.

نتیجه‌ی اخلاقی: وسیله‌های بی‌استفاده را استفاده کنید یا ببخشید.
 

خاطره‌سازی عیدانه

یک‌سری خاطره‌ی قشنگ و چند تا متن خنده‌دار می‌تواند زمان را موقع کار کردن تند و لذّت‌بخش کند. اصلاً قبل از شروع کار، صورت‌تان را یک طور عجیب و خنده‌داری نقاشی کنید و با هم یک عکس یادگاری بیندازید. از لحظه‌های خانه‌تکانی فیلم بگیرید و بگذارید یک خاطره‌ی خوب گوشه‌ی ذهن‌تان از چین و واچین جدید خانه نقش ببندد. یک مسابقه برای هر کس که بیش‌تر و بهتر و زودتر کارش را انجام دهد بگذارید. به هم‌دیگر امتیاز دهید. سر به سر هم بگذارید. فکر کنید بهترین، شادترین و خوش‌بخت‌ترین خواهر و برادر و مادر و پدر دنیایید. واقعاً هم همین‌طور هست؛ چون با هم هستید؛ چون با هم کار می‌کنید؛ چون با هم به استقبال بهار می‌روید.

نتیجه‌ی اخلاقی: داشتن یک محیط شاد و خاطره‌انگیز، هر کار سخت را آسان و لذّت‌بخش می‌کند. شما شادی‌بخش و خاطره‌آفرین باشید.

منبع: مجله باران